آقا دارکوب

داستانک طنز درباره دارو و دکتر و داروخانه

آقا دارکوب

داستانک طنز درباره دارو و دکتر و داروخانه

آقا دارکوب - قسمت ۱۰

آقای دکتر هم لطف کرد و سری به دارکوب زد و حالشو پرسید و بهش گفت : سرمت که تموم شد دوباره بیا تا معاینت کنم. بعد از نیم ساعت بالاخره سرم تموم شد و دارکوب با اجازه سرکار خانم منشی که داشت با تلفن حرف میزد و حواسش به همه جا بود الا مریضا وارد مطب دکتر شد. ( احتمالا اگه اهل دوا دکتر باشین ، یا داروساز و دکتر و منشی و ... بقیه همکاراشون ، الان می پرسین که ،  پس کی سرم و بعد از تموم شدن باز کرد ؟ منشی که حواسش نبود !!! این جواب دیگه با خودتون نسبت به تجربه دوا دکتریتون . شاید خود منشی ، شاید دکتر ، شاید دارکوبه و شاید ....  یه کم فکر کنین ! ) گفتیم که دارکوب وارد مطب دکتر شد و آقای دکتر لطف کرد و بدون گرفتن ویزیت دوباره معاینش کرد و گفت : دارکوب جان ، علائم بیماریت علائم سنگ کلیه یا عفونت اداراریه . برات یه آزمایشو یه سونوگرافی نوشتم . انجام بده ، قرصای مسکنتو هم بخور. جوابها رو که گرفتی بیار ببینم. دارکوب برگه آزمایش و سونوگرافی رو گرفت و زد زیر بالش و اومد بیرون .

آقا دارکوب شب دواهاشو خورد و راحت خوابید. خوشبختانه درد به سراغش نیومد. طبق تجربه مرحوم بابا بزرگ دارکوب ، وقتی سنگ کلیه ها حرکت نکنن دردی هم نداری. روز بعد آقا دارکوبه برگه آزمایش بدست رفت بطرف آزمایشگاه محلشون ... ( ادامه دارد )

 

راستی : جواب سوال پس کی سرمو باز کرد ؟

تو این چند روزه آقای دکتر یه خانم دیگه برای امر تزریقات استخدام کرده بود . البته نه برای اینکه ما تو قسمتهای قبل گفتیم که منشی همه کاره مطبه . نخیر . برای اینکه که یک بار بخاطر شلوغی مطب و بخش تزریقاتو پانسمانو غیره که همه اش بعهده همون خانم منشی 70 من گل و بتونه بود ، یه بار خدای نکرده یه تزریق یا یه مریض از دستش نپره و خودش با خیال راحت به آپارتماناش برسه . بله ، بقول مهران مدیری : اییییییییییییییییییییینه !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد