آقا دارکوب

داستانک طنز درباره دارو و دکتر و داروخانه

آقا دارکوب

داستانک طنز درباره دارو و دکتر و داروخانه

آقا دارکوب - قسمت ۲

آقا دارکوب وارد مطب شد. دید چن نفر نشستنو منشی هم مشغول خواندن مجله آشپزی. سلام کرد. منشیه سرشو بلند کرد و مثل برج زهرمار گفت: چته . دارکوبه گفت : نوبت میخواستم . منشی گفت: دفترچه داری؟ گفت: نه . منشی گفت : 7000 تومن . دارکوبه جا خورد و گفت: ولی اون دکتره که تو اون خیابونه 5000 تومن ... منشی پرید بهش که شاید اون دکتر نیست و ماما ست . ویزیت دکتر 7 تومنه . دارکوب دیگه صداش در نیومد. پولو داد و نشست. بعد ازیه نیمساعتی  یکی اومد موبایلش در گوشش داشت آپارتمان معامله میکرد و یه راست رفت تو اتاق دکتر. دارکوب با اعتراض به منشی گفت: این اقاهه که نوبتش نبود ! منشی یه نگاه عاقل اندر سفیه به دارکوبه کرد و گفت: این اقاهه اسم داره . آقای دکتر...  بود، تازه هفت هشت نفر هم جلوتن. آقا دارکوبه سر جاش نشستو به دیوار روبرو خیره شد ... ( ادامه دارد )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد