آقا دارکوبه برگشت داروخانه. سلام کرد و منتظر جواب شد ( بیچاره خبر نداشت همون بار اول احترام داشته و دکتر داروخانه یادش رفته که نسخه اش آزاد بوده ). آقای دکتر جواب سلام نداده گفت : تو که باز اومدی، تو کارو زندگی نداری ؟ خونه و لونه نداری ؟ اصلا چرا یه درخت پیدا نمی کنی بری بهش نوک بزنی ؟ دارکوبه گفت : بیکار که نیستم هی بیام اینجا . درخت و لونه هم دارم ولی این داروها ... دکتر پرید تو حرفش که : لابد کرم مسموم خوردی اسهال گرفتی . این همه تو تلویزیونو اخبارو ماهواره میگن که از هر جایی خوراکی نخرین ، غذای مونده نخورین. دارکوبه گفت : بابا اصلا من اسهال و استفراغ ندارم. گلومو سرم درد میکرد، آقای دکتر هم دارو رو عوض کرده . اینجا بود که ... ( ادامه دارد )